ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

قطره ای زاسمان چکیدبه زندگی

جشن تولدیک سالگی

سلام مهربونم اولین جشن تولدت مبارک باشه صدساله بشی الهی الهی الهی عسلم یه روزسه تایی رفتیم رشت برای خریدلوازم موردنیازکلی  گشتیم ولی جایی که بایدمیرفتیم نرفتیم چون که ادرسو اشتباهی  رفتیم به هرحال خریدکردیم غذاخوردیم گشتیم خسته شدیم  وووووطفلک باباکه توهمش توبغلش بودی وکلی خسته  شدواردجزییات نمیشم نزدیک تولدشدروزچارشنبه مادرجون  وخاله جون اومدن طبق معمول حسودی ریحان خانم باکاوه ریزه  شروع شد خربیاروباقالی بارکن ریحانه بکش کاوه بکش ریحانه  بخواب کاوه بیدارشو وبلعکس شیرتوشیری بود تواین  گیرودارریحان خانم دچار (روم به دیواراسهال)شدبلاخره شب قبل  تولد میو...
14 بهمن 1392

عکسهای تولد

باعرض پوزش به دلیل خواب الودگی ریحانه دراخر مراسم وگرفتن عکس عکس دیگری که قابلیت گذاشتن در وب راداشته باشدندارم اماچندعکس باهمان تیپ بعدتولد گرفتم که ببینید اینم کادوهای بیمارستانت ...
14 بهمن 1392

بعدتولدومریضی...

سلام نانازخانم بیماری همچنان برشماغلبه کرد چندبارپیش گالی گربردیمت اماافاقه نکرد(ازاوناکه ات واشغال توگلورودرمیارن) مهربونم بلاخره توبیمارستان ٣١خردادمنجیل بستری شدی تارگ ازت گرفتن هلاک شدی ازون به بعدهروقت  لباس سفیدمیبینی توتن کسی گریه میکنی بعدداروگرفتن توسه شبانه روز مرخص شدی امابعدچندروزاستفراغ شروع شد بردمت رشت باعمورضا بازم دکترقاهری بستریت کرد خیلی عذاب کشیدی واسه رگ گرفتن من شباخواب نداشتم تکون میخوردی بلندمیشدم خوشبختانه بعدسه شب مرخص شدی  الان خداروصدهزارمرتبه شکرحالت بهتره مادرجون واقاجون هرروزصبح میومدن بیمارستان تاغروب میموندن مادرجون جمشیدابادی وعمه وشوهرشم اومدن عموعلی وزن عمو عمورضا وزن...
14 بهمن 1392
1